آيا سرمايه انساني خلاق و آلودگي محیطزیست بر مهاجرت داخلي اثر دارد؟
محورهای موضوعی :محمد سعید ذبیحی دان 1 * , وحيد كفيلي 2 , عباس خسرواني 3
1 - عضو هیات علمی دانشگاه اراک
2 - دانشگاه اراك
3 - رئيس مركز پژوهش هاي شوراي اسلامي شهر اراك
کلید واژه: واژههای کلیدی: مهاجرت, خلاقيت , CO2, ايران. ,
چکیده مقاله :
امروزه واژه خلاقيت نقش بسيار مهمي در ادبيات اقتصاد شهري و منطقهای پيدا كرده است. خلاقيت يك منطقه عاملي براي جذب افراد به آن منطقه میشود. همچنين پديده مهاجرت به عنوان يك مسئله مهم، مورد توجه بسياري از محققين علوم مختلف؛ مانند اقتصاد، جامعهشناسی، آمار،جغرافيا و محیطزیست قرار گرفته است. دليل اهميت اين موضوع نيز اين است كه مهاجران میتوانند تأثیرات مختلفی از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعي، فرهنگي، زیستمحیطی و ... بر جامعه و ناحيه ميزبان داشته باشند. مهاجراني كه به يك منطقه وارد میشوند، هم میتوانند باعث رونق اقتصادی و ورود سرمایه به یک منطقه شوند و هم میتوانند مسبب بحرانهای مختلف اجتماعی و زیستمحیطی باشند. در کنار خلاقيت منطقه و مهاجرت، مسئله آلودگي محیطزیست نيز يكي ديگر از مسائل مهم در جهان امروز به شمار میرود. بنابراين با توجه به اهميت زياد اين موضوع، در اين پژوهش سعي شده تا به بررسي تأثیر عوامل اقتصادي و محيطي بر مهاجرت و همچنين عوامل مؤثر بر آلودگي محیطزیست در استانهای ايران پرداخته شود. براي اين منظور از دادههای مقطعي در سال 1395 استفاده شده است. با توجه به ارتباط بسيار مهم بين مهاجرت و آلودگي محیطزیست، مدلي با دو معادله (خالص مهاجرت و CO2 ) به صورت سيستم معادلات همزمان طراحي و با روش 3SLS برآورد شده است. نتايج بدست آمده نشان میدهد، آلودگي محیطزیست داراي اثر منفي بر ميزان مهاجرت است. خلاقيت بيشتر در يك منطقه دليلي براي مهاجرت بيشتر است. كه نتايج بدست آمده در اين پژوهش اين موضوع را ثابت میکند. در مقابل مهاجرت بيشتر به يك استان، به دليل افزايش جمعيت، باعث افزايش آلودگي بيشتر در آن استان میشود. همچنين نتايج نشان میدهد استانهایی كه به سمت صنعتي شدن حركت کردهاند، ميزان انتشار دیاکسید كربن در آنها بيشتر میباشد.
Mohammadsaeed Zabihidan Vahid Kafili Abbas Khosravani Abstract Today, the word creativity has found a very important role in the literature of urban and regional economics. The creativity of an area becomes a factor to attract people to that area. Also, the phenomenon of migration as an important issue is the concern of many researchers of different sciences; such as economics, sociology, statistics, geography and environment. The reason for the importance of this topic is that immigrants can have different political, economic, social, cultural, environmental, etc. effects on the host society and region. Immigrants who enter a region can bring economic prosperity and capital inflow to a region, or can cause various social and environmental crises. Along with the creativity of the region and migration, the issue of environmental pollution is another important issue in today's world. Therefore, due to the great importance of this issue, in this research, an attempt has been made to investigate the effect of economic and environmental factors on migration, as well as factors affecting environmental pollution in the provinces of Iran. For this purpose, cross-sectional data was used in 2016. Considering the very important relationship between migration and environmental pollution, a model with two equations (net migration and CO2) as a system of simultaneous equations has been designed and estimated with the 3SLS method. The obtained results show that environmental pollution has a negative effect on the amount of migration. The results obtained in this research prove this issue. On the other hand, more immigration to a province, due to the increase in population, causes more pollution in that province. Also, the results show that the provinces that have moved towards industrialization have more CO2 emissions.
- آسایش، حسین (1378)، »حرکات داخلی جمعیت ایران با تأکید بر مهاجرت روستایی (قسمت پایانی) «، مجله جهاد ترویج کشاورزی و توسعه روستایی، دوره 19 ،شماره 220 و 221 ،صص 52-47.
- بيك محمدي ، حسن و حاتمي، مجتبي (1389)، »تحليلي جغرافيايي روند مهاجرت در استان آذربايجان شرقي (85-1365) «، فصلنامه آمايش محيط ، دوره 3 , شماره 10، صص 42-23.
- حسيني، قربان و مشفق، محمود و زارع مهرجردی، راحله (1395)، »توصیف و تحلیل مهاجرتهای بین استانی در ایران و تعیین کنندههای آن طی دوره 1385 تا 1390« ، برنامهریزی فضایی ، سال ششم، شماره 4، صص 44-19.
- دل انگیزان، سهراب، زهرا، دهقان شبانی، خانزادی، آزاد، محمد سعید، ذبیحی دان، (1397)، » تعیین شاخصهای شهر خلاق و رتبهبندی کلانشهرهای ایران بر اساس معیارهای شهر خلاق: با استفاده از مدل تاپسیس اصلاحشده«، اقتصاد شهری، دوره 3، شماره 1، توالی 4، صص 85-108.
- رحماني، تيمور و حسنزاده، ابراهيم (1390)، »اثر مهاجرت بر رشد اقتصادي و همگرايي منطقهای در ايران« ، فصلنامه تحقيقات مدلسازی اقتصادي، شماره 5، صص 19-1.
- رحيمي، اكبر، واعظی، موسي و باكويي، مائده (1398)، » بررسی و تحلیل روند مهاجرت و عوامل مؤثر بر آن در شهرستان هریس « ، برنامهریزی منطقهای ، سال نهم، شماره 34، صص 116-108.
- محمدزاده،پرويز، متوسلي، محمد، بهشتي، محمد باقر، اكبري، اكرم (1397)، » بررسی تأثیر خلاقیت بر توسعه اقتصادي در ایران «، فصلنامه پژوهشهاي اقتصادي ایران، سال بیست وچهارم، شماره 78 ، صص 91-6.
- مير، آزاده، فتوحی مریم، یعقوبی، کلثوم (1385)، » بررسی اثرات مهاجرت بر محیط زیست کلان شهر تهران «، همایش ملی دوسالانه انجمن متخصصان محیط زیست ایران، دوره ششم.
- Borjas, G (1987). «Self-selection and the earnings of migrants». American Economic Review, 77, 531-553.
- De Haas, H and Plug, R (2006). «Cherishing the goose with the golden eggs: trends in migrant remittances from Europe to Morocco 1970-2004 ». International Migration Review, 40, 603-634.
- Florida, R. (2003). «Cities and the Creative Class». City & Community, American Sociological Association, 2(1), 3-19.
- Gamlen, A. (2006). «Diaspora engagement policies: what are they, and what kinds of states use them? Center on Migration, Policy and Society», University of Oxford.
- Girsbergera, M., E, Méangob, R., & Méangob, H. (2020). «Regional migration and wage inequality in the West African economic and monetary union», Journal of Comparative Economics, 48(2) , 385-404.
- Glaeser E. L. (1998). «Are Cities Dying? ». The Journal of Economic Perspectives, 12(2), 139-160.
- Glaeser, E. L. (2000). «The New Economics of Urban and Regional Growth», in G. Clark, M. Gertler, and M. Feldman (eds.), The Oxford Handbook of Economic Geography, pp. 83–98. Oxford: Oxford University Press.
- Glaeser, E., & Saiz, A. (2004). «The Rise of the Skilled City». Brookings-Wharton Papers on Urban Affairs, 2004(1). 47-105.
- Harris, J. R and Todaro, M. P (1970). «Migration, unemployment and development: a two-sector analysis». American Economic Review, 60, 126-142.
- Karemera, D, Iwuagwu Oguledo, V and Davis, B (2000). «A gravity model analysis of international migration to North America». Applied Economics, 32, 1745 – 1755.
- Lee, E S (1966). «A theory of migration». Demography, 3, 47-57.
- Mayda, A. M. (2007). «International Migration: A Panel Data Analysis of the Determinants of Bilateral Flows». CEPR Discussion Papers No. 6289.
- Pacheco, G., Rossouw. S., & Lewer, J. (2011). «Do Non-Economic Quality of Life Factors Drive Immigration? », Social Indicators Research, 110(1), 1-15.
- Rebhun, U., & Raveh. A. (2006). «The Spatial Distribution of Quality of Life in the United States and Interstate Migration, 1965-1970 and 1985-1990». Social Indicators Research, 78(1), 137-178.
- Tomita, S. and Hayashi, Y. (2006), «Spatial Analysis of Centralization and Decentralization in The Population Migration Network», Proceeding Of The 2006 Asia Pacific Symposium on Information Visualization, Vol. 60. pp 139-142.
- United Nations Development Program (2009). Overcoming Barriers: Human Mobility and Development. New York, United Nations Development Program.
- United Nations Development Program (UNDP) (2009). Overcoming Barriers: Human Barriers and Development, Human Development Report. New York, UNDP.
- United Nations Development Programme (UNDP) (2009). «Overcoming Barriers: Human Barriers and Development», Human Development Report. New York, UNDP.
- Widmaier, S and Dumont, J. C (2011). «Are recent immigrants different? A new profile of immigrants in the OECD based on DIOC 2005/06». OECD Social, Employment and Migration Working Papers No. 126.
- Wu, R., & Xie, Z. (2020). «Identifying the impacts of income inequality on CO2 emissions: empirical evidences from OECD countries and non-OECD countries». Journal of Cleaner Production, 277, 123858.
فصلنامه راهبرد توسعه/ سال نوزدهم/ شماره 1 (پیاپی73)/ بهار 1402/ 72-48
Quarterly Journal of Development Strategy, 2023, Vol. 19, No.1 (73), 48-72
آيا سرمايه انساني خلاق و آلودگي
محیطزیست بر مهاجرت داخلي اثر دارد؟
محمد سعيد ذبيحي دان1
وحيد كفيلي2
عباس خسرواني3
(تاريخ دريافت 13/8/1401 ـ تاريخ تصويب 5/11/1401)
نوع مقاله: علمی پژوهشی
چكيده
امروزه واژه خلاقيت نقش بسيار مهمي در ادبيات اقتصاد شهري و منطقهای پيدا كرده است. خلاقيت يك منطقه عاملي براي جذب افراد به آن منطقه میشود. همچنين پديده مهاجرت به عنوان يك مسئله مهم، مورد توجه بسياري از محققين علوم مختلف؛ مانند اقتصاد، جامعهشناسی، آمار،جغرافيا و محیطزیست قرار گرفته است. دليل اهميت اين موضوع نيز اين است كه مهاجران میتوانند تأثیرات مختلفی از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعي، فرهنگي، زیستمحیطی و ... بر جامعه و ناحيه ميزبان داشته باشند. مهاجراني كه به يك منطقه وارد میشوند، هم میتوانند باعث رونق اقتصادی و ورود سرمایه به یک منطقه شوند و هم میتوانند مسبب بحرانهای مختلف اجتماعی و زیستمحیطی باشند. در کنار خلاقيت منطقه و مهاجرت، مسئله آلودگي محیطزیست نيز يكي ديگر از مسائل مهم در جهان امروز به شمار میرود. بنابراين با توجه به اهميت زياد اين موضوع، در اين پژوهش سعي شده تا به بررسي تأثیر عوامل اقتصادي و محيطي بر مهاجرت و همچنين عوامل مؤثر بر آلودگي محیطزیست در استانهای ايران پرداخته شود. براي اين منظور از دادههای مقطعي در سال 1395 استفاده شده است. با توجه به ارتباط بسيار مهم بين مهاجرت و آلودگي محیطزیست، مدلي با دو معادله (خالص مهاجرت و CO2 ) به صورت سيستم معادلات همزمان طراحي و با روش 3SLS برآورد شده است. نتايج بدست آمده نشان میدهد، آلودگي محیطزیست داراي اثر منفي بر ميزان مهاجرت است. خلاقيت بيشتر در يك منطقه دليلي براي مهاجرت بيشتر است. كه نتايج بدست آمده در اين پژوهش اين موضوع را ثابت میکند. در مقابل مهاجرت بيشتر به يك استان، به دليل افزايش جمعيت، باعث افزايش آلودگي بيشتر در آن استان میشود. همچنين نتايج نشان میدهد استانهایی كه به سمت صنعتي شدن حركت کردهاند، ميزان انتشار دیاکسید كربن در آنها بيشتر میباشد.
واژههای کلیدی: مهاجرت، خلاقيت ، CO2، ايران.
1-مقدمه
یکی از مهمترین مسائلی که در دهههای اخیر جهان را تحت تأثیر قرار داده است، جهانیسازی، به شكل تجارت آزاد و باز کردن مرزها برای مردم، سرمایه و عقاید است. جابجايي و مهاجرت انسانها به يك منطقه، يك كشور و گاهي به يك قاره ديگر، يك تأثیر معنادار بر روي جريان عقايد، ایدهها، نوآوریها، توسعه اقتصادي، تجارت و سرمایهگذاری داشته است. این گسترش دانش و ایدهها برای چشمانداز اقتصادی جهان بسيار ضروری و حیاتی میباشد. به هرحال موج عظيم مهاجرت، مذاكرات گستردهای را در بسياري از كشورهاي توسعهیافته، با موضوع تأثیر مهاجران و عواقب اجتماعي و اقتصادي در كشورهاي مقصد به وجود آورده است. مقايسه مهاجران با مشخصات فردي (جنس، سن، تحصيلات، مهارت)، فرهنگ و ویژگیهای اقتصادي-اجتماعي نشان میدهد كه به طور قابل توجهي نسبت به مردم مقيم آن منطقه (استان، كشور) متفاوت است. مهاجران بیشتر بر کلانشهرها كه تراكم امكانات در آنها بالا است تمركز میکنند و معمولاً اين افراد بين سنين فعال كاري يعني سنين 24 تا 49 سال هستند و اغلب تحصیلکرده میباشند (ويدماير و دومانت4، 2011). مناطق فرستنده مهاجر یا به عبارتی مناطق مبدأ در مهاجرت، بیشتر نگران فرار مغزها5 و فقدان نیروی کار جوان و ماهر هستند. اين نيروي كار جوان و ماهر عمدتاً به كشورهايي مهاجرت میکنند كه سرمايه انساني خلاق در آن ناحيه وجود داشته باشد. سرمایه انسانی خلاق، محرکهی اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تلقی میگردد (محمدزاده و همكاران، 1397) که رقابت روزافزون شهرها، مناطق و کشورها بهطور فزاینده به پرورش، حفظ و جذب (جهت مهاجرت اين افراد به كشورهاي مقصد) آن وابسته خواهد بود. با این حال، مطالعات در رابطه با اثرات اقتصادی بر مناطق فرستنده مهاجر نشان داده است که افزایش مهاجرت میتواند، پراکندگی جمعیت افراد خارج از منطقه خود را گسترش دهد(دي هاس و پلاگ6، 2006. گاملن7، 2006).. در مناطق پذیرنده مهاجر یا به عبارتی در مناطق مقصد، عقاید و افکار عمومی گاهی در تضاد با مهاجرت است و مناطق توسعهیافته بر اثرات اقتصادی مهاجران بر سرمایه بومیان، بازار نیروی کار، دستمزدها و اموال عمومی (منافع اجتماعی) متمرکز هستند. بسیاری از سیاستگذاران در کشورهای توسعهیافته معمولاً اعتقاد دارند که مهاجرت یک بار اقتصادی ایجاد میکند. به این دلیل که مهاجران ممکن است تنش اجتماعی به وجود آورند و جرم و جنایت در این مناطق افزایش پیدا کند8.
شهرنشینی و مهاجرت به عنوان اساسیترین و بنیادیترین مسئله جمعیتی کشورهای در حال توسعه دنیا، شناخته شده است، تا حدی که تأثیر این دو موضوع بر افزایش چشمگیر جمعیت شهرها را قابل توجه تر از آهنگ رشد طبیعی جمعیت و عامل باروری میدانند (آسايش، 1378: 48).
کشور ما ازجمله کشورهایی است که میزان مهاجرت در آن زیاد است و بنابراین، مهاجرت و جابهجایی زیاد جمعیت در داخل مرزهای کشور و به ویژه در بین استانها باعث اهمیت یافتن این مسئله و بررسی اين موضوع بر اساس نتايج سرشماري رسمي كشور ايران شده است.
شايد مهاجرت در گذشته وسیلهای براي تخصيص بهینهی منابع از بعد انتقال نيروي انساني از نواحی كم بازده به مناطق پربازده به شمار میآمد؛ اما، اکنون بـا در نظر گرفتن افزايش حاشیهنشینی، نرخ بالاي مهاجرت به شهرهاي بزرگ، وجود تفاوت معنادار در سطح درآمد و نرخهای بيكاري بين نواحی مهاجرپذير و مهاجر فرست و همینطور، سایر مشكلات اقتصادي و اجتماعی كه در این راستا به وجود میآید، موضوع مهاجرت به مسئله جدي و حائز اهمیت مبدل شده است (رحماني و حسن زاده، 1390: 2). در كنار اين عوامل، عوامل و بحرانهای زیستمحیطی نيز عامل ديگري بر مهاجرت افراد محسوب میشود (مير و همكاران، 1385). امروزه در ايران به نظر ميرسد كه بحرانهاي زیستمحیطی در بعضي از نقاط تبديل به مهمترين عامل مهاجرت شدهاند. امروزه ايران با مشكلات بسيار زياد محیطزیستي مواجه است و ميتوان گفت كه محیطزیست در ايران در شرايط مناسبي قرار ندارد.
در پاسخ به اينكه چه چيز وضعيت ايران را تا اين حد از نظر محیطزیستي بحراني كرده است بايد از مشكلاتي مانند آلودگي هوا و گردوغبار، خشکسالی، خشك شدن تالابها و درياچهها و از بين رفتن تنوع زيستي اشاره كرد. در بعضي از استانهاي كشور بحرانهاي محیطزیستي به حدي تشديد شدهاند كه روال عادي زندگي ساكنان در آنها مختل شده و اين وضعيت باعث شده است كه عده زيادي رفتن را به ماندن يا به عبارت ديگر، مهاجرت كردن را ترجيح دهند و سيل مهاجران به شهرهاي ديگر و به ويژه پايتخت وارد شوند و ادامه اين ماجرا به حاشيهنشيني، فقر، جرم و جنايت و ساير مشكلات ديگر برسد.
بنابراين هدف از اين مقاله، بررسي عوامل اقتصادي مانند درآمد افراد و عوامل محيطي مانند آلودگي محیطزیست بر مهاجرت و همچنين بررسي عوامل مؤثر بر آلودگي محیطزیست در بين استانهای ايران میباشد.
2-پيشينه تحقيق
مهاجرت را میتوان به معنای جابهجایی مردم از منطقهای به منطقه دیگر برای پيدا كردن کار یا زندگی بهتر تعريف نمود. انسانها معمولاً به دلايل زيادي اقدام به مهاجرت میکنند. برخي از افراد براي دور شدن از شرايط نامساعدي چون: فقر، شرايط و عوامل نامناسب محيطي مثل آلودگي محیطزیست، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت و ... مهاجرت میکنند. در مقابل عوامل ديگري هستند كه در منطقه مقصد باعث جذب افراد به آن ناحيه میشود. اين عوامل جذب كننده عبارت است از: امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر، مسکن بهتر و آزادیهای سیاسی. در همين رابطه مطالعاتي در داخل و خارج از كشور صورت گرفته كه به بررسي علل مهاجرت و عوامل اقتصادي اجتماعي مهاجرت پرداختهاند كه در ادامه به بررسي برخي از مطالعات پرداخته میشود.
بيك محمدي و حاتمي در سال 1389 در مقالهای تحت عنوان " تحليلي جغرافيايي روند مهاجرت در استان آذربايجان شرقي (85-1365) " به بررسي و تحليل وضعيت مهاجرت در استان آذربايجان شـرقي و تعيـين علل اقتصادي، اجتماعي، سياسي و جغرافيايي مؤثر بر مهاجرت فرستي شديد ايـن اسـتان و تعيـين مقصـد مهاجرين پرداختند. روش پژوهش اين مقاله، تركيبي از روشهای تحقيق توصيفي، اسنادي و علي میباشد. نتايج تحقيق نشان میدهد كه در اين ارتباط، بالا بودن درصد جمعيت روستايي، پايين بودن درآمد كشاورزي و كاهش بهرهوری، وجود اراضي كشاورزي ديمي، تشديد خشکسالیهای گذشته، ضعف بنيادهاي صنعتي و خدماتي در مراكز شهري و كمبود فرصتهای شغلي در نواحي روسـتايي، در مهاجرت فرستي شديد منطقه، مؤثر بوده است.
رحماني و حسنزاده در سال 1390 در مقالهای تحت عنوان "اثر مهاجرت بر رشد اقتصادي و همگرايي منطقهای در ايران" به بررسي اثر مهاجرت بين استاني بر همگرايي درآمد سرانهی بين آنها پرداختند. نتايج اين تحقيق نشان میدهد خالص ورود مهاجرت رابطهی مستقيم با رشد توليد سرانهی استانها دارد. همچنين آنها دريافتند كه با وارد كردن متغير خالص ورود مهاجرت به معادلهی همگرايي، ضـريـب بتا افزايـش پيدا میکند كه نشاندهندهی اثر منفي مهاجرت بر همگرايي در بين استانهای ايران است. بنابراين، مهاجرت شكاف بين استانها را افزايش میدهد.
حسيني و همكاران در سال 1395 در مقالهای تحت عنوان "توصیف و تحلیل مهاجرتهای بین استانی در ایران و تعیینکنندههای آن طی دوره 1385 تا 1390" به بررسي، توصیف و تحلیل مهاجرتهای بین استانی در ایران و تعیین کنندههای آن طي دوره 1385 تا 1390 با استفاده از روش، تحلیل ثانویه دادههای مهاجرت حاصل از سرشماری سال 1390 پرداختند. نتايج اين تحقيق نشان میدهد نسبت مهاجر به جمعیت در دوره مطرح شده 4/7 نفر بوده است. بیشترین درصد مهاجران جابهجا شده کشور (44 درصد) به ترتیب در استانهای تهران، خراسان رضوی، اصفهان، فارس و البرز بودهاند و مهاجران کمتری در استانهای اردبیل، قم، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و ايلام جابهجا شدهاند. حدود 50 درصد مهاجران خارج شده از استانهای کشور به استانهای تهران، خوزستان، خراسان رضوی، فارس، البرز، اصفهان و کرمانشاه مربوط بودهاند. 13 استان از 31 استان کشور، مهاجرپذیر و رقم خالص مهاجرت آنها مثبت و 18 استان مهاجر فرست و رقم خالص مهاجرت آنها منفی بوده است. در بررسی تحلیلی رابطه بین میزان خالص مهاجرت و متغیرهای مستقل رشد جمعیت، نرخ بیکاری، میانگین سالهای تحصیل، جمعیت روستا/ شهری و درصد شهرنشینی، از نظر آماري رابطه معناداری بین متغیرهای رشد جمعیت و نرخ بیکاری با متغیر میزان خالص مهاجرت مشاهده شد.
رحيمي و همكاران در سال 1398 در مقالهای تحت عنوان " بررسی و تحلیل روند مهاجرت و عوامل مؤثر بر آن در شهرستان هریس" به بررسي و تحلیل وضعیت مهاجرت و عوامل مؤثر بر آن در شهرستان هریس پرداختند. روش مورد استفاده در اين پژوهش، تحلیلی- توصیفی است. همچنین برای ارزیابی وضعیت و عوامل اصلی مهاجرت از روشهای کمی، تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شده است. نتایج ارزیابی حاکی از این است که شهرستان هریس مهاجر فرستی شدیدی را در بین شهرستانهای استان داشته است. بهگونهای که خالص مهاجرتی این شهرستان در دو دهه گذشته از 6012- نفر در دورهی 10 ساله 1375 تا 1385 ،به حدود 1236 نفر در دورهی 5 ساله 1385 تا 1390 و 3589- نفر از 1390 تا 1394 رسیده است. نتایج حاصل از تحلیل عاملی نشاندهنده این است که عامل اقتصادی با مقدار ویژه 51/4 به تنهایی قادر است 64/28% واریانس را تبیین و بیشترین تأثیر را در مهاجرت از این شهرستان داشته است و بعد از آن به ترتيب عامل فرهنگي-اجتماعي، عامل طبيعي و زیستمحیطی و اداري و خدماتي بيشترين تأثیر را داشته است.
در برخي از مطالعات انجام شده در خارج، به اين نتيجه رسيدند كه مهاجرت هنگامي اتفاق میافتد كه ارزش انتظاري مهاجرت مثبت باشد. عوامل مختلفي در اين نوع مهاجرت دخيل هستند، عوامی چون: نرخ دستمزدها و بيكاري در كشور مبدأ و مقصد( لي9، 1966، برخاس10، 1987). برخي از مطالعات به عوامل جغرافيايي و فرهنگي اشاره دارند و بيان میکنند عامل اصلي مهاجرت عوامل جغرافيايي و فرهنگي ناحيه مبدأ و مقصد است( كارمرا و همكاران11 2000).
ريبهن و راوي12 در سال 2006 در مقالهای با عنوان " توزیع فضایی کیفیت زندگی در ایالات متحده و مهاجرت بین ایالتی " به بررسي جريان مهاجرت بینالمللی و داخلي به آمريكا با در نظرگرفتن شاخص كيفيت زندگي پرداختند. در اين مطالعه از شاخصهای درآمد سرانه، نرخ بيكاري، توسعه آموزشوپرورش، مراقبتهای پزشكي، نرخ جنايت و تعداد روزهاي آفتابي به منزله متغير آبوهوا و شاخص كيفت زندگي استفاده كردند. متغيرهاي درآمد سرانه، فرصتهای شغلي و نرخ جنايت معنادار بودند.
ميدا13 در سال 2007 در مقالهای با عنوان " مهاجرت بینالمللی: تحلیل دادههای پانلي عوامل تعیینکننده جریانهای دوجانبه" به بررسي تأثیر شكاف درآمدي درون يك كشور و تفاوت درآمد بين كشور مبدأ و مقصد مهاجران، عوامل فرهنگي و جغرافيايي و جمعيتي در جريان مهاجرت 14 كشور OECD در بين سالهای 1980 تا 1995 ميلادي پرداختند. بر اساس نتايج بدست آمده در اين مطالعه، افزايش ميانگين فرصتهای كسب درآمد اثر مثبت و معنادار بر مهاجرت دارد. متغير فاصله تأثیر منفي و معنادار بر مهاجرت دارد.
پاچكو14 در سال 2013 در مقالهای با عنوان " آیا عوامل غیر اقتصادی کیفیت زندگی باعث مهاجرت میشوند؟" به بررسي عوامل مؤثر بر جريان مهاجرت 16 كشور OECD با استفاده از مدل جاذبه پرداختند. در اين مطالعه از شاخصهای كيفيت زندگي، شاخص سرمايه انساني، آزادي اقتصادي و شادي كه جانشيني براي اندازهگیری رفاه به شمار میروند استفاده كرند. مدل بكار رفته در اين مطالعه مدل جاذبه تعميم يافته بود كه براي سالهای 1991 تا 2000 مورد استفاده قرار گرفت. نتايج نشان میدهد شاخص كيفيت زندگي در جريان مهاجرت به كشورهاي OECD اثري ندارد و مهاجرت تحت تأثیر عوامل اقتصادي همانند تعداد مهاجران هم مليت كه در كشور مهاجرپذیر وجود دارند، ميزان جمعيت، درامد سرانه نسبي و عوامل جغرافيايي قرار دارد.
گیرزبرگر , و همکاران15 در سال 2020 در مقالهای با عنوان " مهاجرت منطقهای و نابرابری دستمزد در اتحادیه اقتصادی و پولی غرب آفریقا " به بررسي تأثیر مهاجرت درون منطقهای بر نابرابری دستمزد در اتحادیه اقتصادی و پولی غرب آفریقا (UEMOA) پرداختند. آنها دریافتند که مهاجرت منطقهای میانگین دستمزدها را 8/1 درصد افزایش میدهد و کاهشی در نابرابری ایجاد میکند که بین 5/1%- (برای شاخص جینی) و 5/4%- (برای نسبت بین چارکی) متغیر است.
3-مباني نظري
در تاریخ تفکر اقتصادی در مورد مهاجرت طیف گستردهای از دیدگاهها و نظرات ایجاد شده است. نظریههایی که بررسی میکند چرا مردم از ناحيه مبدأ به منطقهای دیگر مهاجرت میکنند و سالها این مقصد جديد را ترک نمیکنند. علت مهاجرت مردم از منطقهای که در آنجا زندگی میکردند به منطقهای دیگر سالهاست كه مورد توجه محققان قرار گرفته است. آنچه مشهود است این است که جامعه شناسان ، جمعیت شناسان یا سیاستگذاران این شکل از رفتار انسان را متفاوت از اقتصاددانان مورد بررسی و توجه قرار میدهند. از نظر یک اقتصاددان مهاجرت، معمولاً اعتقاد بر این است که مهاجرت به دلیل اختلاف دستمزد اتفاق میافتد و مناطقی با دستمزد بالاتر مهاجران بیشتری جذب میکنند. این نظریه تمایل خالص اقتصادی مردم را به طور واضح توضیح میدهد، اما قادر به توضیح انواع دیگر مهاجرت که به علت شرایط خارج از کنترل فرد رخ میدهد نیست. مواردی از قبیل: پناهجویان، آنهایی که به علت بلایای طبیعی و مواردی از این قبیل مهاجرت میکنند و آنهایی که خانوادههای خود را در این راه همراهی میکنند. اگر به انگیزههای نهفته در مهاجرت و جابجایی مردم توجه کنیم، ابهام در زمینه مهاجرت اجباری افزایش پیدا میکند. به عبارت دیگر، بررسی اینکه آیا مردم به دلیل دستمزدهای بالاتر و نرخ بازدهی بیشتر سرمایه شخصی خود مهاجرت میکنند یا به دلیل آبوهوای دلپذیر، فرهنگ، تاریخ، خلاقيت و ... ناحيه میزبان مهاجرت میکنند. خلاقيت مفهومي است كه امروزه در ادبيات اقتصاد شهري و منطقهای مورد استفاده قرار میگیرد و شامل مواردي از قبيل: طبقه خلاق (سرمایه انسانی خلاق)، محيط خلاق، خلاقيت اقتصادي، صنايع خلاق و ... میباشد. سرمایه انسانی خلاق بهعنوان یک منبع نامحدود و همچنین بهعنوان محرک اصلی رشد اقتصادی تلقی میگردد که رقابت شهرها و مناطق به منظور جذب نيروي انساني (مهاجر) محسوب میشود. دل انگيزان و همكاران در سال 1397 در مقاله خود زیر شاخصهای مربوط به سرمایه انسانی خلاق، که بر خلاقیت منطقه تأثیرگذار است مطرح كردند. انتظار بر اين است تا افراد به مناطقي كه اين ویژگیها (به عنوان مثال: وجود تعداد پزشكان در يك شهر عاملي براي جذب مهاجر به آن شهر میباشد.) را دارند جذب شوند و مهاجرت كنند.
تئوریهای مختلفي در زمينه خلاقيت منطقه مطرح شده است. تئوریهایي همچون: 1-تئوری سرمایه انسانی، 2-تئوری سرمایه خلاق و 3-تئوری خوشهای شدن. این سه تئوری مطرحشده، همگی با منابع انسانی و کسبوکار برای رسیدن به رشد اقتصادی مناطق، با روشهای مختلف و در ترکیب با عوامل مختلف مرتبط میباشند (گلیسر و سايز16، 2004). این تئوریها مطرح میکنند که چه عواملی اغلب برای رسیدن به رشد اقتصادی در مناطق مهم میباشند و یک منطقه برای جذب این عوامل باید چه ویژگیهایی داشته باشد. برخلاف تئوری خوشهای شدن که در آن مهمترین عامل رشد اقتصادی درون شهرها تشکیل خوشه از بنگاهها است (فلوریدا17، 2003) در تئوری سرمایه انسانی مهمترین عامل آموزش و تحصیل و ترجیحاً دارای تحصیلات عالی و مردم مولد میباشد (گلیسر18، 2000) که این عوامل منجر به حرکت مناطق به سمت خلاقیت میشود. سطح آموزش و مهارتهای منابع انسانی در یک محل نشاندهنده رشد آن منطقه میباشد، به این معنی که آموزش و مهارتهای بالاتر در یک منطقه خاص، رشد بالاتر و یا سریعتر آن منطقه را نسبت به یک منطقه دیگر نشان میدهد. عوامل مهم دیگر در رشد اقتصادی در تئوری سرمایه انسانی عبارت است از: تجمیع و تبادل دانش، اطلاعات و ایدههای بین افراد و بنگاهها که در نهایت منجر به افزایش اختراع و نوآوری در فناوریهای خاص میگردد. شهرها مکانهایی هستند که اشتراک گذاری ایدههای بسیار مهم و ایجاد نوآوریها را تسهیل میکنند و به همین دلیل نیاز به جذب افراد و بنگاههایی است که این رخ داد را بهبود بخشد. طرفداران این نظریه استدلال میکنند که بهمنظور انجام این کار، نیاز به وجود مقدار زیادی از امکانات رفاهی در این شهرها میباشد که خدمترسانی به ساکنین شهرها را انجام دهند و توان مصرف کردن در ساکنین را افزایش دهند که این عامل حیاتی برای رشد اقتصادی میباشد. مردم مولد و دارای تحصیلات عالی و ماهر، باید برای بهرهوری خود پاداش دریافت کنند که این اغلب به شکل درآمد بالاتر و یا افزایش سریعتر در درآمد میتواند باشد. افراد مولد و با تحصیلات بالا به مکانهایی با امکانات بالا جذب میشوند که این امر باعث جذب بنگاهها به این مکانها میگردد. با توجه به درآمد بالاتر و افزایش سریع در درآمد، مصرف در این مکان افزایش مییابد. این بهنوبه خود جذب بیشتر از این نوع سرمایه انسانی به این مکانها را به دنبال دارد که این امر باعث به اشتراک گذاری بیشتری از دانش و ایجاد نوآوری میگردد و باعث افزایش رشد جمعیت و رشد اقتصادی میگردد (گلیسر19، 1998، گلیسر و سايز20، 2004).
تئوری خرد نئوکلاسیک ها و تئوری كلان نئوکلاسیک ها تلاش میکند که پدیده مهاجرت نیروی کار را توضیح دهد. اولین نظریه (رویکرد کلان نئوکلاسیک ها) بیان میکند که مهاجرت در نتیجه فرآیند توسعه اقتصادی و تفاوت در دستمزدها اتفاق میافتد (به عنوان مثال هَریس و تودارو21 ، 1970). بر اساس این تئوری افراد سعی میکنند درآمد خود را به حداکثر برسانند، بنابراین آنها تلاش میکنند به مناطق با دستمزدهای بالاتر مهاجرت کنند. ناحيه مبدأ (ناحيه فرستنده مهاجر) نیز منافعی کسب میکنند. مهاجران نسبت نیروی کار به سرمایه را در منطقه مبدأ کاهش میدهند و در بلندمدت، کاهش در نسبت نیروی کار به سرمایه، انگیزههای مهاجرت را از بین میبرد.
تئوری خرد نئوکلاسیک ها فرض میکند که مهاجرت نیروی کار نه تنها به دلیل تفاوت دستمزد رخ میدهد، بلکه مهاجران یک تخمین منطقی از هزینه فرصت خود نیز دارند. این تخمین هزینه فرصت مربوط به تمایل شخصی افراد نسبت به مهاجرت یا عدم مهاجرت و همچنین به انتخاب مقصد جایگزین میشود. علاوه بر تفاوت دستمزدها و فرصتهای شغلی، مهاجرت شامل هزینههای مالی نیز میباشد. هزینههایی از قبیل: هزینه سفر، دوره بیکاری در ناحيه مقصد و هزینههای روانشناسی (شامل ترک کردن خانواده و دوستان). بنابراین هرچقدر تفاوت در بازدههای مورد انتظار مهاجرت بین ناحیههای مبدأ و مقصد بیشتر باشد، ابعاد جریانهای مهاجرت بزرگتر خواهد بود (بائر و زیمرمن22، 1998).
4-دادهها
در این مطالعه از دادههای مقطعی منتشرشده توسط مرکز آمار ایران براي سال 1395 و دادههای سالهای 1390 تا 1394 استانهای ايران، استفاده شده است. در اين مقاله براي بررسي تأثیر عوامل اقتصادي و محيطي بر مهاجرت در استانهای ايران، از متغيرهاي خالص مهاجرت براي سال 1395 (NM)، لگاريتم ميانگين متوسط درآمد يك فرد در شهر براي سالهای 1390-1394(LnI)، لگاريتم ميانگين ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن در دوره مورد بررسي (LnCo2)، شاخص طبقه خلاق (CCI)، لگاريتم ميانگين جمعيت در دوره مورد بررسي (LnPop)، سهم ارزشافزوده بخش كشاورزي (Agriculture) و سهم ارزشافزوده بخش صنعت (Industry)، در اين دوره، استفاده شده است. جدول شماره 1 خلاصه آمار و اطلاعات استفاده شده در اين مقاله را نشان میدهد.
جدول (1)- توصيف آماري دادهها
نام متغير | تعداد متغيرها | ميانگين | انحراف استاندارد | مينيمم | ماكزيمم |
NM | 31 | 8119 | 45959 | 68013- | 198808 |
LnPop | 31 | 14.43 | 0.739 | 13.25 | 16.35 |
LnCo2 | 31 | 16.14 | 0.868 | 14.35 | 17.80 |
CCI | 31 | 0.136 | 0.171 | 0.028 | 0.958 |
LnI | 31 | 17.73 | 0.166 | 17.37 | 18.24 |
Agriculture | 31 | 0.131 | 0.065 | 0.014 | 0.221 |
Industry | 31 | 0.192 | 0.106 | 0.033 | 0.429 |
منبع: یافتههای تحقيق
براي بهتر مشخص شدن، وضعيت متغيرهاي مورد بررسي در استانهای ايران، نقشههای GIS آنها تهيه شده است.
بر اساس نقشههای GIS رسم شده براي استانهای ايران، در سال 1395، استانهای تهران، البرز، اصفهان، يزد و سمنان به ترتيب بيشترين خالص ورود مهاجر را داشتهاند. در همين دوره استانهای خوزستان، لرستان، سيستان و بلوچستان، كرمانشاه و كرمان داراي كمترين خالص مهاجرت و به صورت خالص مهاجرت منفي بودهاند، به اين معنا كه تعداد افراد خارج شده از اين استانها نسبت به افراد وارد شده به اين استانها بيشتر بوده است. براي دوره 1390-1394 به ترتيب در استانهای تهران، مازندران، البرز، فارس و گيلان درآمد متوسط هر فرد به طور ميانگين از ساير استانها بيشتر بوده است و استانهای سيستان و بلوچستان، ايلام، كرمان، لرستان و آذربايجان غربي به ترتيب داراي كمترين ميانگين درآمد سرانه بودهاند. شايد بتوان اينطور مطرح نمود كه يكي از دلايل اصلي و عمده مهاجرت افراد از استانهای كشور به استان تهران، همين بالاتر بودن متوسط درآمد هر فرد میباشد كه انگيزه ورود به اين استان را افزايش و انگيزه خروج از استان را كاهش داده است. بر اساس ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن (CO2) به عنوان متغيري براي بيان ميزان آلودگي محیطزیستي، استانهای تهران، اصفهان، خوزستان، بوشهر و خراسان رضوي بيشترين ميزان انتشار CO2 را داشته و در مقابل استانهای كهگيلويه و بويراحمد، ايلام، خراسان جنوبي، چهارمحال و بختياری و خراسان شمالي رضوي كمترين ميزان انتشار CO2 را طي براي دوره 1390-1394 داشتهاند. بر اساس نقشه جمعيت، استانهای تهران، خراسان رضوی، اصفهان، فارس و خوزستان به ترتيب بيشترين جمعيت و استانهای ايلام، سمنان، كهگيلويه و بويراحمد، خراسان جنوبي و خراسان شمالي كمترين ميزان جمعيت را دارند. بر اساس شاخص طبقه خلاق، استانهای تهران، البرز، خراسان رضوي، اصفهان و فارس به ترتيب داراي بيشترين سرمايه انساني خلاق میباشند. در مقابل استانهای خراسان جنوبي، ايلام، خراسان شمالي، كهگيلويه و بويراحمد و هرمزگان به ترتيب داراي كمترين خلاقيت میباشند. استانهایی كه داراي بيشترين سهم ارزشافزوده صنعت میباشند به ترتيب برابر با قزوين، مركزي و بوشهر. اين در حالي است كه استانهای ايلام، كهگيلويه و بويراحمد و كردستان داراي كمترين سهم ارزشافزوده بخش صنعت میباشند. استانهای خراسان جنوبي، اردبيل و مازندران داراي بيشترين سهم ارزشافزوده بخش كشاورزي هستند و استانهای تهران، خوزستان و بوشهر داراي كمترين سهم ارزشافزوده بخش كشاورزي هستند.
در قسمت بعد، تلاش بر اين است تا با طراحي مدلي ارتباط اين متغيرها با يكديگر و نحوه اثرگذاري آنها بر خالص مهاجرت و ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن به عنوان دو متغير مهم در مباحث اقتصادي، بررسي شود.
5-مدل
در بعضي از استانهاي كشور بحرانهاي محیطزیستي به حدي تشديد شدهاند كه زندگي ساكنان در آن مناطق سخت شده و اين وضعيت باعث شده است كه عده زيادي مهاجرت را به ساير استانها ترجيح دهند. بحراني كه امروزه برخي از استانهای ايران با آن روبرو هستند، بحران آلودگي هوا میباشد. همچنين برخي عوامل اقتصادي، كه مهمترين آن درامد است يكي ديگر از عواملي است كه باعث مهاجرت افراد به ساير مناطق با سطح درآمدي بيشتر است، میشود. در كنار اين عوامل، عامل خلاقيت نيز نقش بسيار مهمي در مهاجرت افراد دارد. يكي از مهمترين شاخصهای خلاقيت، شاخص سرمايه انساني خلاق میباشد كه میتواند تأثیر بسيار مهمي در مهاجرت افراد داشته باشد. بر اساس تئوریهای اقتصادي عواملي همچون مهاجرت، سطح درآمد افراد، جمعيت، صنعتي شدن و توجه بيشتر به بخش كشاورزي نيز میتواند بر محیطزیست آن منطقه مؤثر باشد. بنابراين با توجه به اهميت اين موضوع، در اين مقاله سعي شده تا به بررسي عوامل اقتصادي و محيطي بر مهاجرت در استانهای ايران و بررسي عوامل مؤثر بر محیطزیست آن منطقه پرداخته شود. براي اين منظور يك سيستم معادلات همزمان مقطعي به صورت زير طراحي شده است.
متغیرهای به کار گرفته شده در این معادلات عبارتند از:
: خالص مهاجرت، كه عبارت است از تعداد مهاجران ورودي، منهاي تعداد مهاجران خروجي در هر استان بر اساس نتايج سرشماري در سال 1395.
: لگاريتم، ميانگين، متوسط درآمد سالانه يك فرد در هر استان طي دوره 1390-1394 .
: ميانگين شاخص سرمايه انساني خلاق (طبقه خلاق) هر استان طي دوره 1390-1394 .
: لگاريتم، ميانگين، جمعيت در هر استان طي دوره 1390-1394 .
: لگاريتم، ميانگين، ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن در هر استان طي دوره 1390-1394 .
: ميانگين سهم ارزشافزوده بخش كشاورزي در هر استان طي دوره 1390-1394 .
: ميانگين سهم ارزشافزوده بخش صنعت در هر استان طي دوره 1390-1394 .
قبل از تخمین سیستم معادلات همزمان باید ایجاد اطمینان نمود که معادلات آن قابل شناسایی (یا قابل تشخیص) باشند. در این حالت دو شرط برای شناسایی معادلات وجود دارد که عبارتند از: شرط درجهای23 و شرط رتبهای24.
بررسی شرط درجهای: به طور خلاصه نتایج مربوط به شرط درجهای برای دو معادله در جدول شماره 2، ارائه شده است. که با توجه به نتایج ارائه شده در جدول شماره 2، هر دو معادله دقیقاً مشخص میباشند.
جدول (2)- قابلیت تشخیص معادلات مدل
معادله شماره 1 |
|
معادله شماره 2 |
|
M = تعداد متغیرهای درونزای مدل، m = تعداد متغیرهای درونزا در معادله معین (معادله تحت بررسی) ، K = تعداد متغیرهای از پیش تعیین شده مدل، κ = تعداد متغیرهای از پیش تعیین شده در معادله معین (معادله تحت بررسی)
منبع: یافتههای تحقیق
بررسی شرط رتبهای: جهت تشریح شرط رتبهای قابلیت تشخیص هر دو معادله شماره 1 و 2، برای سادگی در جدول 3 بازنویسی میشوند:
جدول (3)- ضرایب متغیرهای معادلات مدل
قابلیت تشخیص | تعداد متغیرهای درونزا معادله منهای یک( 1 m – ) | تعداد متغیرهای از پیش تعیین شده خارج مانده از معادله (κ K – ) | معادله |
بيش از حد مشخص | 1 | 3 |
|
دقیقاً مشخص | 1 | 1 |
|
منبع:یافتههای تحقیق
با توجه به جدول شماره 3 دترمینان ماتریس ضرایب متغیرهای خارج از معادله، معادلات تحت بررسی دقیقاً مشخص میباشند.
آزمون وابستگی مقطعی25: قبل از برآورد مدل ابتدا باید آزمون وابستگی مقطعی انجام شود. براش و پاگان26(1980) یک آماره برای محاسبه وابستگی مقطعی ارائه دادند که به آزمون LM معروف است. در این آزمون فرض بیانگر عدم وجود همبستگی بین جملات پسماند و فرض
بیانگر وجود همبستگی بین جملات پسماند است. نتایج مربوط به آزمون براش و پاگان در جدول 4 ارائه شده است.
جدول (4)- آزمون استقلال جمله پسماند معادلات
|
|
|
|
|
|
| 1 | معادله |
. | . |
|
| 0 |
| 1 |
|
|
|
| 0 | 1 |
|
|
|
|
|
P-Value | Lagrange Multiplier Test |
00/0 | 6.06 |
منبع: محاسبات تحقیق
همانطور که ملاحظه میگردد فرضیه H0 مبنی بر استقلال جمله پسماند معادلات مدل رد میگردد. لذا نمیتوان تخمین معادلات را بصورت تک معادلهای انجام داد. اين به اين معنا است كه تخمين سيستمي، حداقل مربعات سه مرحلهای جهت برآورد ضرايب مدل كارايي دارد و براي تخمين مدل بايد از روش حداقل مربعات سه مرحلهای (3SLS) استفاده نمود.
برآورد مدل: در قسمت قبل با آزمون براش و پاگان فرضیه استقلال جمله پسماند معادلات مدل رد شد؛ بنابراین تخمین معادلات به روش سیستمی 3SLS انجام شده که جهت برآورد ضرایب مدل بايد کارایی داشته باشد. نتایج بدست آمده از تخمین در جدولهای 5 و 6 ارائه شده است.
جدول (5)- آزمون معنادار بودن معادلات مدل
منبع: یافتههای تحقیق
با توجه به نتایج ارائه شده در جدول 5، دو معادله خالص مهاجرت و انتشار دیاکسید كربن در سطح معناداری یک درصد معنادار میباشند. در جدول 6 نتایج برآورد مدل ارائه شده است.
جدول (6)- نتایج برآورد مدل
معادلات | R-sq | Chi2 | P |
| 0.70 | 76.08 | 000/0 |
| 0.85 | 214.39 | 000/0 |
منبع: یافتههای تحقیق
بر اساس نتایج ارائه شده در جدول شماره 6، متغير درآمد، تأثیر مثبت و معنادار بر مهاجرت دارد، به اين معنا كه با افزايش متوسط درآمد سرانه در استان، انگيزه ورود به آن استان افزايش پيدا میکند و مهاجران بيشتري وارد آن استان میشوند. اين در حالي است كه متغير آلودگي زیستمحیطی، به عنوان يك عامل دافعه میباشد. هرچقدر ميزان آلودگي در يك استان بيشتر باشد، انگيزه ورود به آن استان كمتر میشود و مردم ترجيح میدهند به استانهایی با آلودگي كمتر مهاجرت كنند. همچنين ساكنين استانهای آلوده ترجيح میدهند از اين استانها خارج و به ساير استانها مهاجرت كنند. سرمايه انساني خلاق به عنوان يكي از عوامل بسيار مهم در بحث مهاجرت است. وجود طبقه خلاق در يك استان باعث جذب مهاجر به آن استان میشود. همانطور كه نتايج نشان میدهد، طبقه خلاق داراي اثر مثبت و معنادار بر خالص مهاجرت میباشد. با توجه به اينكه جمعيت شهر به عنوان بخشي از شاخص سرمايه انساني خلاق محسوب میشود، میتوان مطرح نمود كه جمعيت نيز به عنوان يكي از عوامل جذب مهاجران به منطقه است كه نتايج بدست آمده در جدول بالا، مطابق با یافتههای توميتا و هاياشي27 میباشد.
در معادله دوم، مهاجرت بر ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن مؤثر میباشد. اما همانطور كه انتظار میرفت، ميزان تأثیر مهاجرت ( به عنوان بخشي از جمعيت) بر ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن بسيار ناچيز میباشد. متغير متوسط درآمد نيز اثر مثبت و معنادار بر ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن دارد. بنابراين هر چقدر درآمد در يك استان بيشتر باشد، ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن نيز بيشتر خواهد بود. جمعيت نيز عامل ديگر اثرگذار بر ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن است كه هرچقدر ميزان جمعيت در يك استان بيشتر باشد، آلودگي در آن استان نيز بيشتر خواهد بود. نتايج نشان میدهد كه هر چقدر سهم ارزشافزوده بخش كشاورزي بيشتر باشد، ميزان آلودگي هوا در آن منطقه نيز كمتر خواهد بود. اين در حالي است كه مطابق با نتايج بدست آمده هرچقدر يك استان به سمت صنعتي شدن حركت كند (به معني افزايش سهم ارزشافزوده بخش صنعت) ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن در آن منطقه بيشتر خواهد بود و آلودگي زیستمحیطی در منطقه بيشتر خواهد بود.
بحث و نتیجهگیری
امروزه در مقیاس جهانی شاهد يك افزايش ورود و خروج (مهاجرت) افراد در كشورهاي مبدأ و مقصد و همچنين مهاجرتهایی كه در داخل يك كشور بين مناطق مختلف صورت میگیرد، هستيم. مهاجرت یک پدیده پیچیده است و جدا از اثرات اقتصادی-اجتماعی، همه مسائل فرهنگی، زیست محیطی، سیاسی و ... را نيز در بر میگیرد. كشور ايران نيز در دهههای گذشته شاهد جريان مهاجرت از ايران به خارج از كشور و همچنين يك جريان مهاجرت داخلي بين استانهای مختلف ايران بوده است. بر اساس اطلاعات منتشرشده توسط مركز آمار ايران، در سال 1395، استانهای تهران، البرز، اصفهان، به ترتيب بيشترين خالص ورود مهاجر (مثبت) و استانهای خوزستان، لرستان و سيستان و بلوچستان، داراي كمترين خالص مهاجرت (منفي) بودهاند. وجود اختلاف در سطح درآمد سرانه در بين استانهای كشور و همچنين آلودگي محیطزیست در برخي از استانها، باعث شده است كه تعداد افراد زيادي از يك استان به استان ديگر مهاجرت كنند. همچنين با توجه به وجود طبقه خلاق و سرمايه انساني خلاق بيشتر در يك استان در مقايسه با استان ديگر، شاهد مهاجرت از يك استان به استان ديگر هستيم. بنابراين با توجه به حجم زياد مهاجرت و اهميت اين موضوع، در اين پژوهش به بررسي عوامل اقتصادي و محيطي مؤثر بر مهاجرت بين استانهای ايران و همچنين بررسي عوامل مؤثر بر محیطزیست در ايران در سال 1395 پرداخته شد. براي اين منظور يك سيستم معادلات همزمان مقطعي با دو معادله طراحي شد. در معادله اول، متغير وابسته خالص مهاجرت و در معادله دوم، ميانگين ميزان انتشار دیاکسید كربن طي دوره 1390-1394در نظر گرفته شد. متغیرهای وابسته در معادله اول، ميانگين، متوسط درآمد سالانه يك فرد ، ميانگين شاخص سرمايه انساني خلاق و ميانگين ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن است. در معادله دوم، خالص مهاجرت، ميانگين متوسط درآمد سالانه يك فرد، ميانگين جمعيت در هر استان طي دوره 1390-1394، ميانگين سهم ارزشافزوده بخش كشاورزي و ميانگين سهم ارزشافزوده بخش صنعت در نظر گرفته شد.
بر اساس نتايج بدست آمده، در معادله اول، درآمد به عنوان يك عامل جاذبه و داراي اثر مثبت و معنادار بر مهاجرت افراد به يك استان میباشد. به اين معنا كه هرچقدر متوسط درامد يك فرد در يك استان بيشتر باشد، انگيزه مهاجرت به آن استان نيز بيشتر میشود. در مقابل CO2 به عنوان يك عامل دافعه عمل كرده و باعث كاهش ورود افراد به استانهای آلوده و همچنين خروج افراد از استانهای آلوده به ساير استانها میشود.
سرمايه انساني خلاق، يكي از عوامل بسيار مهم در جذب مهاجر میباشد. هرچقدر يك ناحيه از نظر شاخص سرمايه انساني قویتر باشد، تعداد افراد بيشتري به آن ناحيه مهاجرت خواهند كرد. كه نتايج بدست آمده در اين پژوهش منطبق با یافتههای ساير محققان در اين حوزه و تئوریهای اقتصادي میباشد.
در معادله دوم، خالص مهاجرت داراي اثر معنادار بر ميزان انتشار دیاکسید كربن میباشد. دو متغير جمعيت و درآمد داراي اثر مثبت و معنادار بر ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن هستند. امروزه صنعتي شدن يكي از عوامل بسيار مهم در آلودگي محیطزیست يك منطقه میباشد. نتايج اين پژوهش نشان میدهد هرچقدر سهم ارزشافزوده بخش صنعت بيشتر باشد، ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن نيز بيشتر خواهد بود. در مقابل هرچقدر يك استان توجه بيشتري به بخش كشاورزي داشته باشد، ميزان انتشار گاز دیاکسید كربن در آن استان كمتر خواهد بود.
منابع
- آسایش، حسین (1378)، »حرکات داخلی جمعیت ایران با تأکید بر مهاجرت روستایی (قسمت پایانی) «، مجله جهاد ترویج کشاورزی و توسعه روستایی، دوره 19 ،شماره 220 و 221 ،صص 52-47.
- بيك محمدي ، حسن و حاتمي، مجتبي (1389)، »تحليلي جغرافيايي روند مهاجرت در استان آذربايجان شرقي (85-1365) «، فصلنامه آمايش محيط ، دوره 3 , شماره 10، صص 42-23.
- حسيني، قربان و مشفق، محمود و زارع مهرجردی، راحله (1395)، »توصیف و تحلیل مهاجرتهای بین استانی در ایران و تعیین کنندههای آن طی دوره 1385 تا 1390« ، برنامهریزی فضایی ، سال ششم، شماره 4، صص 44-19.
- دل انگیزان، سهراب، زهرا، دهقان شبانی، خانزادی، آزاد، محمد سعید، ذبیحی دان، (1397)، » تعیین شاخصهای شهر خلاق و رتبهبندی کلانشهرهای ایران بر اساس معیارهای شهر خلاق: با استفاده از مدل تاپسیس اصلاحشده«، اقتصاد شهری، دوره 3، شماره 1، توالی 4، صص 85-108.
- رحماني، تيمور و حسنزاده، ابراهيم (1390)، »اثر مهاجرت بر رشد اقتصادي و همگرايي منطقهای در ايران« ، فصلنامه تحقيقات مدلسازی اقتصادي، شماره 5، صص 19-1.
- رحيمي، اكبر، واعظی، موسي و باكويي، مائده (1398)، » بررسی و تحلیل روند مهاجرت و عوامل مؤثر بر آن در شهرستان هریس « ، برنامهریزی منطقهای ، سال نهم، شماره 34، صص 116-108.
- محمدزاده،پرويز، متوسلي، محمد، بهشتي، محمد باقر، اكبري، اكرم (1397)، » بررسی تأثیر خلاقیت بر توسعه اقتصادي در ایران «، فصلنامه پژوهشهاي اقتصادي ایران، سال بیست وچهارم، شماره 78 ، صص 91-6.
- مير، آزاده، فتوحی مریم، یعقوبی، کلثوم (1385)، » بررسی اثرات مهاجرت بر محیط زیست کلان شهر تهران «، همایش ملی دوسالانه انجمن متخصصان محیط زیست ایران، دوره ششم.
- Borjas, G (1987). «Self-selection and the earnings of migrants». American Economic Review, 77, 531-553.
- De Haas, H and Plug, R (2006). «Cherishing the goose with the golden eggs: trends in migrant remittances from Europe to Morocco 1970-2004 ». International Migration Review, 40, 603-634.
- Florida, R. (2003). «Cities and the Creative Class». City & Community, American Sociological Association, 2(1), 3-19.
- Gamlen, A. (2006). «Diaspora engagement policies: what are they, and what kinds of states use them? Center on Migration, Policy and Society», University of Oxford.
- Girsbergera, M., E, Méangob, R., & Méangob, H. (2020). «Regional migration and wage inequality in the West African economic and monetary union», Journal of Comparative Economics, 48(2) , 385-404.
- Glaeser E. L. (1998). «Are Cities Dying? ». The Journal of Economic Perspectives, 12(2), 139-160.
- Glaeser, E. L. (2000). «The New Economics of Urban and Regional Growth», in G. Clark, M. Gertler, and M. Feldman (eds.), The Oxford Handbook of Economic Geography, pp. 83–98. Oxford: Oxford University Press.
- Glaeser, E., & Saiz, A. (2004). «The Rise of the Skilled City». Brookings-Wharton Papers on Urban Affairs, 2004(1). 47-105.
- Harris, J. R and Todaro, M. P (1970). «Migration, unemployment and development: a two-sector analysis». American Economic Review, 60, 126-142.
- Karemera, D, Iwuagwu Oguledo, V and Davis, B (2000). «A gravity model analysis of international migration to North America». Applied Economics, 32, 1745 – 1755.
- Lee, E S (1966). «A theory of migration». Demography, 3, 47-57.
- Mayda, A. M. (2007). «International Migration: A Panel Data Analysis of the Determinants of Bilateral Flows». CEPR Discussion Papers No. 6289.
- Pacheco, G., Rossouw. S., & Lewer, J. (2011). «Do Non-Economic Quality of Life Factors Drive Immigration? », Social Indicators Research, 110(1), 1-15.
- Rebhun, U., & Raveh. A. (2006). «The Spatial Distribution of Quality of Life in the United States and Interstate Migration, 1965-1970 and 1985-1990». Social Indicators Research, 78(1), 137-178.
- Tomita, S. and Hayashi, Y. (2006), «Spatial Analysis of Centralization and Decentralization in The Population Migration Network», Proceeding Of The 2006 Asia Pacific Symposium on Information Visualization, Vol. 60. pp 139-142.
- United Nations Development Program (2009). Overcoming Barriers: Human Mobility and Development. New York, United Nations Development Program.
- United Nations Development Program (UNDP) (2009). Overcoming Barriers: Human Barriers and Development, Human Development Report. New York, UNDP.
- United Nations Development Programme (UNDP) (2009). «Overcoming Barriers: Human Barriers and Development», Human Development Report. New York, UNDP.
- Widmaier, S and Dumont, J. C (2011). «Are recent immigrants different? A new profile of immigrants in the OECD based on DIOC 2005/06». OECD Social, Employment and Migration Working Papers No. 126.
- Wu, R., & Xie, Z. (2020). «Identifying the impacts of income inequality on CO2 emissions: empirical evidences from OECD countries and non-OECD countries». Journal of Cleaner Production, 277, 123858.
[1] - دكتري اقتصاد شهري و منطقه اي، استاديار و عضو هيات علمي گروه اقتصاد، دانشكده علوم اداري و اقتصاد، دانشگاه اراك، اراك، ايران. (نویسنده مسئول) m-zabihidan@araku.ac.ir
[2] - استاديار و عضو هيات علمي گروه اقتصاد، دانشكده علوم اداري و اقتصاد، دانشگاه اراك، اراك، ايران.
[3] - دكتري جامعه شناسي، رئيس مركز پژوهش هاي شوراي اسلامي شهر اراك.
[4] - Widmaier and Dumont, 2011.
[5] - brain-drain
[6] - De Haas & Plug, 2006
[7] - Gamlen, 2006
[8] - UNDP, 2009
[9] _ Lee
[10] _ Borjas
[11] _ Karemera et al.
[12] _ Rebhun and Raveh
[13] _ Mayda
[14] _ Pacheco
[15] - Girsbergera et al.
[16] - Glaeser & Saiz,
[17] - Florida
[18] - Glaeser
[19] - Glaeser
[20] - Glaeser & Saiz,
[21] - Harris and Todaro
[22] - Bauer and Zimmermann, 1998
[23] - The Order Conditions of Identifiability.
[24] - The Rank Conditions of Identifiability.
[25] - Cross-Sectional Dependency
[26] - Breusch and Pagan (1980).
[27] - Tomita and Hayashi
حقوق این وبسایت متعلق به سامانه مدیریت نشریات رایمگ است.
حق نشر © 1404-1396
معادلات | متغیرهای مستقل | ضرایب | انحراف استاندارد | Prob | R2 |
|
| 84406.21 | 39255.09 | 0.032 |
|
| 16271.56- | 7.35.691 | 0.021 | 0.70 | |
| 203113.6 | 39576.07 | 0.000 | ||
| 1253411- | 675476.2 | 0.064 | ||
|
| 0.00000 | 0.00000 | 0.003 | 0.85 |
| 1.12 | 0.54 | 0.04 | ||
| 1.004 | 0.088 | 0.000 | ||
| 1.96- | 0.92 | 0.035 | ||
| 2.35 | 0.53 | 0.000 | ||
| 18.38- | 9.24 | 0.047 |
|